مسیحامسیحا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

مسیحا *فرشته کوچک خوشبختی*

از اول ! روز اول

  پسرک ناز و شیرینم وقتی به دنیا اومدی.. روزای اول اونقدر درگیر بودم با بودنت که وقت نوشتن خاطره هامونو نداشتم حالا اومدم تا از اول برات شروع کنم چند پست یه بار از روزای اولت می نویسم     2/1/91 روزی که رفتیم بیمارستان خیلی خسته شدیم همه . تعریف می کنم واست... (با عکسهایی از اولین ساعت زندگیت در بقیه ش)   چهارشنبه فردای روز اول سال نو بودو دکترم خانم مریم اشرفی شیفت بود توی بیمارستان بقیه الله و به من گفته بود اگه می خوای خودم عملت کنم صبح ساعت 8 اونجا باش. من و بابا حمید و عزیزجونت ساعت 8 رسیدیم بیمارستان ...
26 شهريور 1391

چند خبر !

اول اینکه مسیحا پسر بالاخره یه حرکت زد ! تونست با دستش پاهاشو بگیره ! شنبه 18شهریور خونه عزیزجونش بودیم و   مسیحا روی تشک بچگی های خودم بود که این اتفاق مهم رخ داد !! منم زودی با گوشیم عکس گرفتم .       دوم اینکه پروژه ی جدا خوابوندن مسیحا فعلا تق و لقه ! بنده رسما اعلام می کنم کم آوردم!   تسلیم ! تا اطلاع ثانوی یعنی تا وقتی که قدش تو گهواره جا میشه همین جا می خوابه . تا ببینیم چی میشه !    سوم اینکه ظاهرا فعلا نمی تونم هفته نامه واسه پسملی بنویسم. آخه وقت نمی کنم. ممکنه هفته بگذره و من ...
19 شهريور 1391

بی وقت !

سلام بهت بهترینم الان که دارم اینو می نویسم ساعت چهار صبحه و به لطف بیدار شدن شما منم بدخواب شدم! البته هر شب چندبار واسه شیر بیدار میشی اما ایندفعه.. وقتی واسه بار دوم بیدار شدی و شیر خوردی یه دفعه چشاتو باز کردی و به بابا حمیدت که از گریه تو بیدار شده بود و تورو داده بود بغل من ذول زدی!  ما که کلی یواشکی از این کارت خندمون گرفت. به بابا حمید گفتم شلوغ نکنه تا توام بخوابی دوباره.. اونم سریع حرفمو گوش دادو خوابید!! حالا من موندم و یه مسیحا که دوست داره ساعت ۳صبح بازی کنه! گذاشتمت تو گهواره و تکونت دادم. اما از خواب خبری نبود! بازی میکردی.. حرف می زدی..  ...
11 شهريور 1391

تولد پنج ماهگی مسیحا و بابا حمیدش

بالاخره این گل پسر ما هم پنج ماهش تموم شد قربونت بره مامانت. واسه خودت آقایی شدی ! خنده هات.. صداهات.. غل خوردنات.. دست دراز کردنات.. همه و همه دارن بهم علامت میدن که مسیحا بزرگ و بزرگ تر میشه. این ماه واسمون یه مناسبت دیگه هم داشت.. اونم تولد بابا حمیدت بود. با یه روز اختلاف از تولد تو. سوم شهریور واسه دوتایی تون یه تولد خیلی کوچولو و خودمونی خونه مامان شهین جونت گرفتیم.  اگه دوست بقیه عکس ها رو توی بقیه ش ببنید!! پسر خوشگل من دستتو کردی تو کیک ! اینم مدرک جرم !   اینم مسیحا و پسرعمه جونش حالا مسیحا و بابا حمیدش که قربون جفتشون برم من اینم عکس خانو...
6 شهريور 1391
1